یک سفر یک نکته
به لطف خدا چند روزی توفیق زیارت دست داد و مشهد بودم و روشن است که وبلاگ کمی دیرتر از حد معمول به روز میشود. از نکات جالب در مشهد عکاسیهای اطراف حرم بودند که در بسیاری از آنها عکس مشترک وجود داشت، گویا یک نفر رفته و در همه این عکاسیها با یک تیپ و یک فیگور عکس انداخته. نکته جالب دیگر این که بردن دوربین به داخل حرم ممنوع بود ولی بردن موبایل دوربین دار آزاد. و جالب تر این که برخی داخل رواق و کنار ضریح هم عکس میانداختند. از اینها که بگذریم نکته اصلی که میخواهم بگویم این است که من از سال 73 تا 83 ده سال توفیق زیارت مشهد نداشتم. و نمیفهمیدم چرا؟ سال 83 همه چیز خودش جور شد. بلیط و محل استقرار را یکی از دوستان آماده کرده بود ولی در دو روز آخر برای همراهانش مشکلی پیش آمد و به هر حال ما راهی شدیم. بدون هیچ دردسری. فقط هزینه دادیم. این بار کار از قبلی هم راحتتر بود و من و خانواده حتی هزینه را هم میهمان بودیم. همه چیز را در واقع امام رضا(ع) هماهنگ کرده بود. داشتم فکر میکردم که بالاخره رابطه با امام رضا درست شده و امام ما را میطلبد و میرویم و حل میکنیم که دیدم گویا زیادی خودم را تحویل گرفتهام. چندین آیه در قرآن کریم هشدار میدهد که برخی وقتی دنیا به کامشان میشود خوشحال شده و میگویند «ذهب السیئات عنی» یعنی زشتیهای ما پاک شد. قرآن این پندار را باطل میکند. که مبادا گمان کنید که حل مشکلات پیش پایتان به این معنی است که شما جزو اولیاء الهی شدهاید. امیر المومنین(ع) هم در خطبه متقین و در وصف ایشان میفرماید که آنان نفس خود را متهم میدانند و به آن اطمینان ندارند. به نظرم رسید که من هم اگر بخواهم بر اساس همین معیار داستان را بررسی کنم باید نتیجه بگیرم که گویا امام رضا دیده که اگر فاصله دیدارها زیاد شود، ما سر از ناکجا در میآوریم و برای حفظ ما در مسیر خودش، لطف می کند و ما را میهمان می کند که مبادا بیراهه برویم . بی جهت نیست که امام هشتم را رؤوف خواندهاند.